تازه ترین خبرها
خبرهای بیشتر
محسن صفریان، کارشناس ارشد
محقق، کشاورز پیشرو
به طور کلی اگر بخواهیم مباحث ایمنی، کار و عواقب ناشی از آن را دنبال کنیم، کشور ما از جمله کشورهایی است که چه از نظر اجرای قوانین ایمنی و کار، چه از نظر توجه وداشتن اطلاعات لازم و رعایت عامه مردم، در درجه پایینی قرار گرفته است. اصول ایمنی به منزله حفاظت انسان و پیشگیری از صدمات و آسیب های ناشی از آن می باشد
حمید ضیایی
میراث فرهنگی_تاریخی منطقۀ ترشیز با توجه به موقعیت جغرافیایی این منطقه حائزاهمیت است. با توجه به منطقه، وجود یخدان ها در این دیار چشم نوازی می کنند؛ و چه از لحاظ ارزش تاریخی و چه از لحاظ اهمیتِ توجه به نوع زیست مردم منطقه در خور توجه است. حفظ و نگهداری بناهای موجود یکی از مهمترین کارهایی است که میراث فرهنگی عهده دار آن است
حمید ضیایی
یکی از دشوارترین کارها در حوزۀ فرهنگ و هنر، نقد است. به بیان دیگر، نقد همچون راه رفتن بر لبۀ تیز تیغ است. بی شک صاحبان آثار هنری هم پس از تولید اثر، هیچ نقدی را برنمی تابند. هنگامی که با نقدی مواجه می شوند با گفتنِ جملاتی چون:« این در تخصص فلان کس نیست» و « فقط بلدند نقد کنند نه کار دیگری» خود را توجیه می کنند. اما در مقابل اگر همین فلان کس به سطحی ترین کارها روی خوش نشان بدهد، می شود،«فرهیختۀ ارجمند».
رضا فدافن
نمی دانم با شهرستان شدن بخش کوهسرخ، وسعت شهرستان کاشمر چقدر شده است؟ یقین اطلاعات جدید شهرستان کاشمر با توجه به تبدیل شدن یک بخشش به شهرستان، بر روی سامانه اینترنتی فرمانداری ثبت و ضبط شده است. یقین ارکان مدیریتی شهر، با توجه به جدا شدن کوهسرخ از کاشمر، اقدام به تهیه سند توسعه جدید شهرستان خواهند کرد.
حمید بی تقصیر
نیمه اول دهه نود سلسله یادداشتهای در این نشریه در باره وضعیت خیابانهای کاشمر منتشر شد. در نیمه دوم دهه نود، در دوره نمایندگی دکتر بهروز بنیادی، یک نسخه از این یادداشتها در یکی از جلسات علنی شورای اسلامی فعلی شهرمان، تقدیم ایشان گردید تا لطف کنند آن را همان لحظه تحویل ریاست وقت شورا بدهند، تا بخوانند.
رضا بی تقصیر
برفی که در شهرستان کوهسرخ آمد باعث جذب ما کاشمری ها به طبیعت آن دیار شد. خاطرات خوشی از برف داریم. این نماد پاکی با سپیدی خود، دلشادمان می کند. برف بهانه مطلوبی برای تفرج است. در این عهد کرونا و گرانی، بسیاری بر آن بودن که نهایت بهره را از تفریح در میان برف ببرند. قدم زدن در دشت و دامنه ای برفی حظ نابی دارد. یک تپه یا دامنه دارای شیب مناسب، جان می دهد برای سُرسُره بازی، کافی است یک تیوپ یا لاستیکی داشته باشی تا این تپه یا دامنه تبدیل به یک جاذبه گردشگری، ولو برای یک روز بشود.
مهم آن است که لذت سُرسُره بازی را درک کنی. همین بازی سراسر هیجان برای بسیاری یک نوستالوژی است. دست بسیاری از ما را گرفت و به خاطرات گذشته و برفبازی برد. کودکان و فرزندانمان هم با این برف، خاطرهای سپید به انبان خاطراتشان افزودند تا در آینده به فرزندانشان از سالی گران و کرونازده بگویند و بگویند یک روز برفی به آنها بسیار خوش گذشته است. برف به ما کمک می کند نوستالوژی بسازیم. نوستالوژی هایمان را مزه مزه کنیم. خاطره بازی کنیم.
لذتبخش است در میان تفرج در مسیری برفی، استکان چای داغ در دست بگیری و با کشمش و مویز و خرما و قند، میل کنی، نوشیدن چای قُلُو در این هوا و طبیعت بسیار دلچسب است. لذتبخش است با جمع خانواده باشی و لذت را در چشمان هر یک رصد کنی، و صد البته در همه این موارد باید پروتکلهای بهداشتی با دقت برای مبارزه با کرونا رعایت شود. همت کودکان و یاری جوانان و بزرگترها برای به ثمر رساندن آدم برفی لذتبخش است. هر کسی کاری میکند تا این آدم سپید قد بکشد.
یکی برف ها را جمع می کند، یکی برابر درکش از هنرهای تجسمی در حال شکل دادن به برف هاست. یکی به فکر چشم و ابرو و لبخند برای آدم برفی است. دیگری دربدر یافت چوبی برای دستان آدم برفی است. یکی هم برای این جماعت آدم برفی ساز، چای و تنقلات می آورد. یک با ذوق هم از این همه عکس و فیلم می گیرد. همه در پایان با آدم برفی سلفی میگیرند و یک روز سپید را ثبت میکنند. بعضی دوست تر دارند تا بر سقف یا کاپوت ماشین شان شاهد قد کشیدن یک آدم برفی باشند.
کاش در اینچنین روزهایی جشنواره آدم برفی در کوهسرخ به طور عام و در حوالی روستای زیبای اکبرآباد به طور خاص برگزار میشد، البته و صد البته این کاش به علت کرنا محلی از اِعراب ندارد و باید امیدوار بود در سال آتی و در نبود کرونا و در موسم ارزانی این پیشنهاد رنگ تحقق به خود بگیرد. در این میان باید اشارتی دگر به برفبازی کرد. کسی دیگران را از آغاز این بازی با خبر نمیکند. گرم نوشیدن یا قدم زدن هستی که یک گلوله برفی بر تنت جاخوش می کند.
ناراحت نمی شوی و دو دست بر میان برفها برده گلوله ای باب دل به سرعت انتخاب می کنی و پرتابش می کنی به سمت کسی که به سمتت شلیکی داشته است، البته گاهی نمیدانی کی سمتت گلوله برفی پرتاب کرده، لذا به طور تصادفی به سمت یکی از همراهان پرتابت را انجام می دهی و این می شود یک برفبازی ناب. صورتها گل می اندازد و دستانت سرخ سرخ و قلبت پر از ذوق می شود. البته این برف بازی ساده است. گاهی مردانِ جمع، موضوع را جدی گرفته و دو تیم می شوند و جانانه در میان تشویق اطرافیان به نبرد برفی می پردازند.
بعضی خوراکی های برایمان نوستالوژی شده اند. برف شیره یکی از این خوراکی هاست. برخی تلاش داشتن از نقاط مرتفع اطراف، برف برای تهیه برف شیره جمع بکنند. بعضی به نقاط دورتر از جاده می رفتند. قدیمی ها باور داشتند که؛ «هر کی در زمستان برف شیره بخورد تا زمستان سال دیگر دچار سرماخوردگی نمی شود!» باور این است که برف اول و دوم برای تهیه برف شیره مناسب نیست. برف باید تمیز و فاقد هرگونه آلودگی باشد. به باور گذشتگان، برف اول برف کلاغهاست. کثیف است و پر پلشتی. مریض کننده است.
برف دوم هم خوب نیست. این برف هم برف چغوکهاست (گنجشکها). برف سوم تر و تمیز عین گل یاسه، برفش برف آدم است. خوردن دارد. برفشیره دسری است که فقط در یک فصل سال نصیب آدم میشد. به تعبیری نوعی بستنی هم هست. بد نیست بدانید؛ « که شکل اصلی واژه بستنی، پئیستهنی (پئیس=شیر+تهن=یخ+ی=پسوند نسبت) به معنای شیر یخزده یا برفشیر است. آن را در افغانستان شیریخ و در تاجیکستان یخماس و در انگلستان icecream و در سنسکریت برفشیر पयोहिम payohima مینامند».
نقل است خوردن برفشیره از عهد باستان در فلات ایران در موسم زمستان رواج داشته است. این دسر خوشمزه بنا به دلایلی نظیر؛ تغییر ذائقه مردم، غلبه مدرنیته بر سنت و کاهش بارش برف و حتی آلودگی آن به علت آلودگی هوا دیگر چندان خواهان ندارد. در حافظه معمرین دیارمان شوچله پر از برفشیره میشد. میگفتند بعض سالها آنقدر برف زیاد میآمد که میشد یک مجمر یا تغار یا دیگ را میانه حیاط یا روی تخت بام گذاشت تا پر برف شود. این برف خیلی خواهان داشت. میگفتند بهترین شیره برای قاطی کردن با برف تمیز، شیره انگور است.
شیره خرما هم خوب است. معمرین میگفتند بعضیها از شیره توت هم استفاده میکردند و حتی مواردی بوده که از سه شیره (مخلوط شیره انگور و خرما و توت) برای تهیه برفشیره بهره میبردند. سوای سه شیره ذکر شده، در نقاطی از ایران از شیره میوهها و گیاهان مختلف هم استفاده میشود. جالب است بدانید؛ زرتشتیان در فصل زمستان جشنی موسوم به جشن بخشایش گناهان دارند. این جشن مصادف با بارش سومین برف زمستانی بود. در باور آنان برف اول و دوم نماد گناهان و گناهکاریهای بشر میباشد.
از دید ایشان برف سوم برف تطهیر و پاکسازی آدم از گناهان سال گذشته است. آنان نباریدن برف و باران در زمستان را نشانه خشم و نفرین خدا میدانستند. گویا آنان در حد فاصل ریختن سه برف به اجرای مراسم آیینی خاصی میپرداختند. در صبحگاه ریزش برف سوم مردمان از خانهها به بیرون ریخته و پس از نیایش به جشن میپرداختند. گویا یکی از خوراکیهای آیینی که در این مراسم استفاده میشد و وجهه مذهبی داشت، مخلوط برف و شیره بوده که برفشیره گفته میشد. اعتقاد بر این بوده که میل کردنش گناهان شخص را از بین میبرد!
در این ایام کرونایی یادمان باشد که؛ برف دارای دوز (اندازه ) بالایی از آلایندههای خودروها، سرب و ذرات معلق گرد و غبار موجود در هوا یا گردههای شناور، سولفاتها، نیتراتها،فرمالدئید و حتی مواد حشرهکشهای شیمیایی است. خوردن چنین برف آلودهای، زمینهساز بسیاری از بیماریها خواهد بود، این موضوع برای کسانی که به فاویسم مبتلا هستند (کودکان و سالمندان) می تواند مرگبار باشد. با این همه کاش مقوله تهیه برفشیره مستندسازی شود. همانطور که ذکر شد این موضوع در کل فلات ایران مرسوم بوده است.
کاش با استفاده از تحقیقات و پژوهشهای ملی مربوط به آیینهای زمستان، این مسئله در سطح بومی از منظر فرهنگ مردم در خطه ترشیز به طور اعم و منطقه کاشمر و کوهسرخ بهطور خاص مورد بررسی قرار بگیرد. هنوز معمرینی در آبادیهای ترشیز هستند که میتوانند در باره این موضوع تاریخچهای شفاهی را عرضه کنند. کافی است مسئولان ذیربط این مهم را وجه همت خود سازند و کارگروهی ویژه مستندسازی آیینهای زمستان در کوهسرخ و کاشمر و حتی ترشیز تشکیل بدهند.
این کارگروه بایسته است ابتدا آیینهای ملی را بررسی کند و همزمان گوشه چشمی به مناسبتهای مذهبی و گردش ماه قمری در خلال سال شمسی داشته باشد. از این منظر باید ضمن توجه به خوراک و غذا در این فصل به مسایل سوگ و سور و کارنواها و نوع پوشش در گذر تاریخ توجه کرد. به نوع اقلیم کوهستان و دشت هم باید توجه نمود. در تکمله باید افزود؛ یقین فرمانداری شهرستان کوهسرخ از توانمندیهای ریز و درشت دیارش در حوزه صنعت گردشگری باخبر است.
یقیناً فرمانداری کوهسرخ این توانمندیها را در سند توسعه و اسناد فرادستی این منطقه لحاظ خواهد کرد. با علم به این موضوع پیشنهاد میشود؛ عنوان بهشت گمشده خراسان رضوی را به عنوان لقبی برای صنعت گردشگری بیش از پیش مطرح کنند. و در راستای ترویج این صنعت به شکوفایی آن بیش از پیش اهتمام بورزند. زیباییهای کوهسرخ باید معرفی شود. این معرفی هم در عالم واقع و هم در عالم مجازی اینترنت ضروری است. کوهسرخیان دارای نفوذ خوبی در بعض نهادهای متنفذ استان دارند.
روزگاری به طنز میگفتند در استان در بعض نهادها و سازمانها نظیر دانشگاه آزاد اسلامی و آستان قدس رضوی، گویش این بخش به وفور شنیده میشود. با تاکید بر طنز بودن این باور، کاش کوهسرخیان توسعه و پیشرفت این دیار زیبا را با توجه به توان منابع انسانی متخصص و متعهدشان جدیتر بگیرند. کاش نهادی صاحب سرمایه نظیر آستان قدس رضوی محور نیشابور به کاشمر را دوبانده مینمود و تا برگشت سرمایه عوارض مسیر را اخذ میکرد. در هر حال برف زیبایی کوهسرخ این بهشت گمشده خراسان رضوی را دو چندان کرده بود.
حمیدرضا بی تقصیر
شهادت حاج قاسم سلیمانی را باید شاهبیت وحدت ملی بدانیم. خون این عبد صالح نوعی هماهنگی و همراهی و همکاری را در کشور ایجاد کرد و توجه جهانیان را به مظلومیت ایران اسلامی از یک سو و خباثت استکبار جهانی و صهیونیزم از دیگر سو جلب کرد. کشوری از هزاران کیلومتر آنسوتر به خود حق میدهد با شعار مبارزه با تروریست در عراق جا خوش کند
مدتی است رفتار مردم ایران با رفتار مردم سایر کشورها مقایسه می شود رو بعد مردم مورد شماتت قرار می گیرند . چرا که گفته می شود مردم دیگر کشورها وقتی در شرایط سخت مشابهی قرار می گیرند
روحانی و مردان بعد از انتخابات!
روزنامه اصلاح طلب بهار طی گزارشی دولت روحانی را به چرخش فریبکارانه متهم کرد و نوشت: ... انتظار میرفت که بعد از انتخاب شدن مجدد و طیب خاطر دولت به واسطه رفع دلهره انتخاباتی،
وحید یامین پور، فعال سیاسی اصولگرا گفت: منتقدان روحانی اظهار پشیمانی سلبریتیها از رأی خود را به طور گسترده پوشش میدهند؛ آنها تمام راهها برای اصلاح امور را بسته میبینند؛
اطلاعات ما از داعش و نیروهای تکفیری چقدر است؟ تاکنون چند دوره داعششناسی در کاشمر برگزار شده است؟ نگارنده این سطور بر این مهم واقف نیست که مثلاً اداره اموزش و پرورش در بحث داعششناسی و شناخت جریانات تکفیری به منظور آشنایی دانشآموزان چه کاری کرده است.
نویسنده : سید علیرضا نبوی ثالث
غرق مي شد با خود موسي تمام قوم او/از عصا کاري نمي آمد ، اگر ايمان نبود/علي اصغر داوري ترشيزي
يکي از مشکلات جامعه ي ما ، اين است که عادت کرده ايم در عرصه هاي سياسي و اجتماعي ، حرف هاي کلي بزنيم و براي يافتن راه هاي تحقق و به فعليت رساندن آن ها کمتر تلاش کنيم .
پنجشنبه 12 مرداد 96 ، عمر 4 ساله ي دولت يازدهم تمام شد و حسن روحاني به عنوان رئيس جمهور با تنفيذ و حکم رهبر معظم انقلاب ، براي دومين بار براي 4 سال ديگر ، اداره ي امور اجرايي کشور را به دست گرفت .
وعده هاي بي نظير روحاني در اين مراسم ، يک بار ديگر جذابيت شعارهاي گذشته ي وي را در اذهان زنده کرد که « کليد من ، کليد تدبير است و هر قفلي را باز مي کند و تمام مشکلات قابل حل است و براي آن ها برنامه دارم .»
وي با بيان اين که : « تلاش دولت بر آن است که مردم به حقوق خود دست يابند. ريشه کن شدن فقر و از بين رفتن فساد حق مردم است، مهار تورم، ... ... رشد اقتصادي و سربلند شدن ايران در محافل بين المللي حق مردم است، دستيابي به بازار منطقه و جهان ،حق مردم است، رشد فضاي آزاد و معنوي حق مردم است، دسترسي آسان به اطلاعات، حق مردم است، برابري در برابر قانون، حق مردم است، داشتن آينده اي مطمئن، حق مردم است و اظهار نظر و گفتگو، دانستن و در جريان امور کشور قرار گرفتن، حق مردم است. » از حقوق به حق و فراموش شدهي مردم جانانه دفاع کرد .
مردم در بين اين وعده هاي حق ، بي صبرانه منتظر تحقق ريشه کن شدن فقر و از بين رفتن فساد هستند ، در جامعه ي ما سابقه ي مبارزه با فساد و رانت خواري پس از انقلاب به سال هاي دورتر نيز بر مي گردد و معمولا دولت هاي جديدي که سرکارآمدند ، يکي از برنامه هاي مورد توجه آن ها مبارزه با گونه هاي متفاوت فساد بخصوص مبارزه با فساد اقتصادي بوده است . اين روزها يکي از اصلي ترين خواسته هاي ملت ايران و يکي از موضوعات داغ جامعه ، مبارزه با فساد اقتصادي و رانت خواري است .
سئوال همه ي مردم از مسئولين اين است که چرا تا کنون علت اصلي فساد اقتصادي و رانت خواري مورد تامل و انديشه قرار نگرفته است ؟
سئوال مهندسان اجتماعي و مصلحان جامعه اين است چرا در يک جامعه ي اسلامي براي ده ها و صدها نفر ، کرسي قدرت به منزله ي « خورشيد عراق » است که تا بر آن مي نشينند «اژدهاي نفس » آنان زنده مي شود ،
مردم انتظار دارند ، رئيس جمهور براي از بين بردن فساد و ريشه کردن فقر ، در مرحله ي اول در انتخاب تيم
اقتصادي اش از اشخاصي برنامه محور استفاده کند کساني که بتوانند اعتماد عمومي را براي تحقق آرزوها و مطالبات عمومي جلب نمايند .
در حال حاضر مردم از اين که در سايه ي امنيت ، آسوده خاطر زندگي مي کنند شاکر و خرسند هستند اما از اين که شاهد فربه شدن ده ها و صدها نفر از کساني هستند که وجودشان در قدرت بزرگترين سد براي توزيع عادلانه ثروت در جامعه است رنج مي برند و دولتمردان از اين واقعيت تلخ غافل هستند. وجود حقوق هاي نجومي ، زمين هاي نجومي ، حيف و ميل صندوق ذخيره فرهنگيان ، وجود « ژن هاي خندان » آقا زاده ها ... مسئوليت روحاني را در مبارزه با رانت خواري بسيار سخت مي کند .
آقاي رئيس جمهور ، اين طبقه بندي و تقسيم بندي هاي سياسي ، بين جناح هاي سياسي ، روشنفکران و سياستمداران، اصلا در بين مردم وجود ندارد . مردم مي خواهند يک زندگي آرام ، راحت و مرفه داشته باشند و سخت ترين و خطيرترين وظيفه ي شما و دولتمردان در آينده ، کاهش نابرابري و مبارزه با رانت خواري است اگر اراده اي عملي براي ريشه کن کردن فقر و از بين بردن فساد وجود داشته باشد .
- سلام.خسته نباشید . من خانمی هستم 21 ساله ، یک و نیم سال است زندگی مشترکمان را شروع کرده ایم . دو سال هم دوره عقد داشته ایم . شوهرم اصلا آدم احساساتی و گرمی نیست . خیلی کم پیش می آید که به من کلمات محبت آمیز بگوید . این اخلاق منو خیلی ناراحت داره و به دیگرانی که محبت می کنند حسودیم میشه .. می بینم که به کارش و زیاد کار کردن بیشتر علاقه داره . همیشه بهش میگم آدم سرد ، یخ ، قلب بتنی ، و ...
گاهی اوقات فکر میکنم کاش میومدم مشاوره قبل ازدواج و می فهمیدم که شوهرم آدم مهربان و احساساتی نیست . الان چه راهی می توانید جلویم بگذارید ؟ متشکرم
سلام و سپاس و آرزوی سلامتی وخوشیختی برای شما زوج جوان . ابتدا دقت داشته باشید این که همسرتان ،اظهار مهرورزی نمی کنند الزاما بمعنای این نیست که ایشان آدم گرم و مهربان و احساساتی نیستند بلکه می تواند فقط ناتوانی ایشان در ابراز احساسات باشد . همچنین اینکه بعضی از مردها ذاتا اهل ابراز محبت کلامی نیستند ولی با کارهای دیگر محبتشان را نشان می دهند مثلا با زیاد کار کردن تا بتوانند شرایط خوبی را برای خانواده فراهم کنند.
این آقایان اگر بدانند که اگر چه آنان این گونه محبت می کنند ولی خانم ها طور دیگری دوست دارند. ابراز محبت زبانی برای بیشتر خانم ها خیلی خیلی مهم است . لذا شما سعی کنید کم کم ابراز محبت زبانی را توی خانواده تان باب کنید و به ایشان یاد آوری کنید که در کنار زیاد کار کردن ، کارهای رمانتیک و ابراز محبت و .... رو یادشان نرود .مثلا بگویید : " وقتی بهم زبونی ابراز محبت می کنی انقدر احساس خوشبختی می کنم حس می کنم خوشبخت ترین زن روی زمینم..."
یعنی با یک جمله هایی نیازتان را مطرح کنید که همسرتان احساس کند اگر آن کار را انجام دهد خیلی خیلی شوهر بهتری خواهند بود.
ضمنا در رابطه با نوع خطابی که فرمودید به ایشان دارید ( یخ ، یخچال ، بتن !!! ) یادتان باشد همسر شما همانی می شود که مدام توی گوشش می خوانید ! چه به صورت مستقیم یا غیر مستقیم.. پس از استفاده این القاب برای همیشه دوری کنید وحتی اگر فعلا در ابراز احساسات قوی نیستند همیشه ایشان را مهربان ، و خانواده دوست بنامید . خودتان نیز در بذل احساس در محیط خانه خست و مقابله به مثل انجام ندهید . خوشبخت و تندرست باشید انشالله .
- سلام .تشکر از شما و همه همکارانتان در مجله سرو. واقعا خیلی این روزنامه را دوست دارم . همیشه برنامه ریزی می کنم که به محض چاپ شدن زودتر این را بخرم و بخوانم. من همه اینها را یادداشت می کنم .و در گفتگو با دیگران از آینها استفاده می کنم . الان یک سوال دارم و آن اینکه من خیلی آدم استرسی هستم .به طوری که با هر گفتگویی با دیگران ، استرسی وعصبی می شوم و کار را خراب می کنم .لطفا کمکم کنید .
دکتر زهرا عاصمی
با سلام و تشکر فراوان بابت لطف و روحیه قدرشناس شما خواننده محترم
روشهای زیر به شما کمک میکند استرس خود را به صورت فوری و در لحظه متوقف کنید ، ولی برای بهبود جدی حتما روان درمانی و مشاوره را جدی بگیرید :
حمید ضیایی
امروزه کمتر کسی به طور جدی به مقوله ی «هنر» به معنای واقعی کلمه می پردازد. هنر، در نقشِ وسیله ای برای کسب شهرت ظاهر شده است. این بِدان معناست که هنر را به عنوان وسیله برگزیده اند؛ وسیله ای که خود هدفی والا و در ساحات اجتماعی سرنوشت ساز است.
حمید ضیایی
در شماره ی پیشین نکاتی را در باب فرهنگ و آثار تاریخی آورده بودم. قصد داشتم در همان شماره و یادداشت به مقوله ی آموزش ورود کنم؛ اما با توجه به اهمیت این مبحث، ترجیح را بر این گذاشتم تا با تفصیل بیشتری به این مقوله بپردازم.
حمید ضیایی
وقتی به افغانستان فکر می کنم، اندوه سراپایم را فرا می گیرد. جنگ! جنگ منفورترین عملی است که ایدئولوژی های عقب مانده بر سرزمین های مظلوم روا می دارند. و افغانستان مظلوم است!
حمید ضیایی
فرهنگ از اساسی ترین نیازهای بشری است که چندان به آن توجهی نمی شود. البته این عدم توجه به این معنا نیست که فرهنگی وجود ندارد. فرهنگ یک امر ناخودآگاه است که افراد یک جامعه بی آنکه متوجه آن باشند به سمت آن سوق پیدا می کنند.
حمیدضیایی
در سال های اخیر چندبار با این جمله مواجه شده اید؟ جمله ای که البته به اعتقاد نگارنده هیچ زیباییِ خاصی هم ندارد.
این دست جمله ها بیشتر با هدف سوق دادنِ انسان ها به سمت زندگیِ فردی دست به دست می شوند. می توان چنین مدعی بود که هدف کتاب های موفقیت و روانشناسی های زرد که در شمارگان قابل توجهی هم منتشر می شوند، همین است
به گزارش روابط عمومی فدراسیون تکواندو، سیزدهمین دوره مسابقات آزاد هانمادانگ قهرمانی کشور در گروه زنان از صبح روز گذشته (شنبه – 22 اردیبهشتماه) با حضور 472 تکواندوکار برای شناسایی واجدین شرایط و به منظور حضور در مسابقات انتخابی تیم ملی اعزامی به مسابقات جهانی 2018 به میزبانی خانه تکواندو آغاز و
بمناسبت هفته دولت و در روز پا سداشت شهادت بزرگمردان دولت (شهیدان رجایی و با هنر )مسابقه دوچرخه سواری بانوان در محل استادیوم آزادی با حضور 60دوچرخه سوار در سه رده سنی نوجوانان جوانان و بزرگسالان برگزار گردید
کاراته کاران کاشمری در مسابقات قهرمانی شمالشرق کشور کیوکوشین ای کی یو موفق شدند در اوزان مختلف عناوین برتر را کسب کنند.به گزارش روابط عمومی هیات کاراته کاشمر این مسابقات با شرکت 363 شرکت کننده در
همزمان با هفته دولت و با حضور جمعی از مسئولین ، ورزشکاران و پیشکسوتان سالن ورزشی پینگ پنگ با همت بخش خصوصی افتتاح شد. در آیین افتتاح این سالن ورزشی که در زمینی به مساحت 500 مترمربع و با اعتباری بالغ بر 520 میلیون تومان احداث شده است ،
رئیس هیأت بدنسازی و پرورش اندام کاشمر با اشاره به فعالیت 2 هزار و 500 ورزشکار آقا و خانم در 13 باشگاه ورزشی در سطح شهرستان، از برگزاری سمینار تخصصی علمی و ورزشی برای نخستین بار در کاشمر ظرف یک ماه آینده خبر داد. رضا سبزه در گردهمایی و جلسه هماندیشی روسای هیأت های بدنسازی و پرورش اندام شهرستانهای خراسان رضوی که با حضور رئیس هیأت استان در سالن همایشهای مرکز آموزش رفاهی فرهنگیان این شهرستان برگزار شد
راضیه امامی
هزینه های زندگیت را با ورزش مستمر روزانه در منزل ، بدون وسیله و در بیرون از خانه ، به حداقل برسان ، چرا که ، ورزش مستمر، سلامتی مستمر، فاصله از بیماری ها و فاصله از بیماری ها، یعنی دوری از هزینه های دارویی برای تو و خانواده ات
آرش احمدزاده
چوب خشکی سیم خشکی خشک پوست از کجا می آید این آوای دوست
ناله سرنا و آواز دهل چیزکی ماند از آن ناقور کل
پس حکیمان گفته اند این لحن ها از دوار چرخ بگرفتیم ما
حمیدرضا بی تقصیر
پانزدهم ماه دیگر سالروز فوت ناگهانی شادروان مجتبی عبداللهنژاد است. اهل فرهنگ و هنر هنوز در شوک درگذشت این مترجم، نویسنده، محقق، شاعر، منتقد ادبی و چهره اخلاقمدار هستند. آذر 1396 خبر مرگ او مثل بمب منفجر شد. بیش از این آثاری از این چهره ماندگار سپهر فرهنگ و هنر کاشمر و ترشیز و استان و کشور را در این ستون معرفی کردهایم. در آستانه فرا رسیدن سومین سالمرگ آن عزیز سفر کرده، یکی از رمانهای ترجمه شده توسط این مترجم باذوق را معرفی میکنیم. در ابتدا باید متذکر شویم که آن شادروان به عنوان مترجم، حوزههای مختلف را برای ترجمه انتخاب کرد.
ابتداء به سراغ اسطورهها رفت و چند کتاب در این حوزه ترجمه نمود. نقد ادبی و رمان از دیگر عرصههای مورد علاقه وی بود. رمان «هندرسون، شاه باران» اثر «سال بلو» نوعی رمان سیر و سلوک است. «سال بلو» خودش این رمان را بیش از بقیۀ کارهایش میپسندید و همیشه در صدر کارهای مورد علاقهاش از آن نام میبرد. این رمان در سال 1959 نوشته شده و در فهرست صد رمان برتر قرن بیستم که پایگاه «مدرن لایبراری» تهیه کرده است، این رمان در ردیف بیست و یکم قرار دارد. سال بلو در میان نویسندگان کنونی آمریکا مقامی رفیعتر از همه دارد. بلو سبکی خاص خودش را دارد: ساده و روان مینویسد و خصوصیات بشر را خوب بیان میکند.
سال بلو، نویسنده آمریکایی کانادایی تبار بود که به خاطر دستاوردها و آثار ادبی خویش، در سال ۱۹۷۶ به خاطر «فهم انسانی و تجزیه دقیق فرهنگ معاصر در کارهایش» برنده جایزه نوبل ادبیات، جایزه پولیتزر و نشان ملی هنر آمریکا شد. او تنها نویسندهای است که سه بار برنده جایزه کتاب ملی برای داستان شده است. سال بلو در ۱۰ ژوئن ۱۹۱۵ در کانادا به دنیا آمد. پدر و مادرش چند سال قبل از تولد او از روسیه به کانادا مهاجرت کرده بودند. او پس از خواندن رمان کلبه عمو تام، نوشته «هریت بیچر استو»، تصمیم گرفت که نویسنده شود. این رمان خوشخوان و درخشان قلب جستجوگر هر خوانندهای که مشتاق کشف معنای زندگی باشد با خود همراه میکند.
رمان هندرسون شاه باران داستان مردی به نام «یوجین هندرسون» است که شیوه زندگیاش همان «رویای آمریکایی» است که هرکس آرزویش را دارد. اما پول، پیشینه خانواده قابل احترام، جایگاه اجتماعی و حتی ماجراجوییهای کوچک و یا زندگی کردن در کشوری دیگر برای او کافی نیست. هندرسون چیزی فراتر از اینها میخواهد. و البته همانطور که میدانید در این مواقع، چنین شخصیتهایی یا دست به کارهای عجیب میزند و یا راهی سفری معنوی برای کشف حقیقت زندگی میزنند. هندرسون هردوی این کارها را انجام میدهد. هندرسون، که مردی درشتهیکل، با دماغی بزرگ و سبیلی کلفت است، عطش زندگی دارد.
انگار گردابی در درونش جریان دارد که میخواهد همه تجربههای زندگی را ببلعد. اما احساس گناه بر روی شانههایش سنگینی میکند. با مرگ بردارش ثروت خانوادگی به او میرسد و رفتارهای پرخاشگرانه و حتی جنونآمیزش به شکلی غیرمستقیم باعث میشود خدمتکار پیرشان بمیرد. همه اینها باعث میشود زمانی که همهچیز را در اطراف خود کشف میکند و حتی دست به کارهای احمقانه میزند باز هم در درونش ندایی به گوش میرسد که میگوید: میخواهم، میخواهم. این صدای درونی دست از سر هندرسون بر نمیدارد و زندگی کنونیاش را به جهنم تبدیل میکند.
برای خفه کردن این صدا، هندرسون دست به کارهای مختلفی میزند. به سراغ موسیقی میرود و در زیرزمین خانهاش با شدت بسیار شروع به یادگیری ویولن میکند. خود را غرق میکند تا شاید موسیقی او را مست کند اما فایده ندارد. سپس دست به کار پرورش خوک میزند و حتی با علاقه کارهای کثیف مزرعه را هم انجام میدهد تا شاید آرام بگیرد. به فکر خودکشی هم میافتد اما این سبک برخورد او با مسائل زندگی نیست. این ندای درونی، کاری میکند که هندرسون در سال ۵۵ سالگی به فکر سفر به آفریقا میافتد. سفر به جاهایی که شاید بشود در آن تجربه ناب زندگی ابتدایی را به دست آورد.
جایی که هنوز دستنخورده باقی مانده باشد. بنابراین آدمی ثروتمند و متمدن ناگهان راهی سفری به دل آفریقا میشود و میخواهد در کنار مردمانی زندگی کند که بویی از زندگی مدرن و هیاهوی آن نبردهاند. شاید سفر به آفریقا در ۵۵ سالگی و به دور از هرگونه تجملگرایی عجیب به نظر برسد اما به باید به یاد داشت که هندرسون از همهچیز در زندگیاش بیزار شده و تقریبا به حالت جنون و مالیخولیا رسیده است. بنابراین اگر راهی این سفر نمیشد چه بسا دیوانه میشد و در نهایت کارش به همان خودکشی میرسید. با اشاره به همه این موارد نهایتاً هندرسون به همراه رفیقاش چارلی، راهی آفریقا میشود.
او با دلی سرشار از امید در پی چارهای برای حال زار خود برمیآید. ما نیز در این سفر همراه او هستیم تا ببینیم معنای زندگیاش تغییر میکند یا نه. این سفر هر خوانندهای را همراه خود میکشاند و نویسنده نیز با زبانی طنز و عارفانه مسیر را هرچه بیشتر جذاب میکند. درون مایه فلسفی این رمان دقیقا شبیه کتاب «لبه تیغ» و یا کتابهای «هرمان هسه» است. نکته مهمی که در این رمان وجود دارد این است که همیشه یک سفر ماجراجویانه به درک بهتر معنای زندگی منجر نمیشود. زندگی در کنار مردمی که گرفتار خرافات شدهاند ممکن است شما را هم به آدمی دیوانه تبدیل کند و هیچ تضمینی برای دست یافتن به دیدی متعالی وجود ندارد.
اما چیزی که هندرسون را در این مسیر نجات میدهد، روحیه جستجوگر او بود. هندرسون مسیر را میدید و نه صرفاً کشف یک حقیقت که در جایی منتظر است آدم پیدایش کند. در کتاب از تعبیر «بودن» و «شدن» استفاده شده است. به همین جهت میتوان گفت هندرسون آدمی است که به شدن اهمیت میدهد. این کتاب در سال 1395 سالی قبل از فوت مترجم در 456 صفحه به همت انتشارات «فرهنگ نشر نو» منتشر شد. شادروان مجتبی عبداللهنژاد نیز این رمان را ترکیبی از ژانرهای متفاوت میدانست. آن مرحوم در این باره گفته بود: «به دلیل ترکیبیبودن ژانرها است که میتوان از زاویههای متعدد به این رمان نگاه کرد.
میل به بازگشت به طبیعت و تلقی انسان از واقعیت دو موضوعی است که در رمان به آنها توجه شده است. این رمان از سویی اثری روانشناختی است، زیرا مدام در پی ارائه تفسیرهای روانشناختی برمیآید. سفر قهرمان از دیگر ویژگیهای رمان محسوب میشود. اثر بار طنزآمیزی دارد. طنز و فلسفه به هم نزدیکند و هر دو به یک معنا اختلالی هستند که بشر در درک ظاهری خودش از امور ایجاد میکند. کتاب از تلمیح و اشاره هم سرشار است. از روی نظریه نمیتوان ترجمه کرد و نظریه چیزی است که اهل پژوهش با مطالعه ترجمهها استخراجش میکنند، من نمیخواهم زبانی را به کار ببرم که برای خواننده نامأنوس باشد. زبان خنثی را هم در ترجمه نمیپذیرم.
ما با تصور اینکه زبان ما نباید شبیه زبان خارجیها باشد. کلمههای بسیاری را از زبان کنار گذاشتهایم که مبادا ترجمهمان زیاد از حد فارسی شود. ما باید از همه تعابیر و الفاظ زبان فارسی استفاده کنیم. زبان فارسی در پنجاه سال گذشته فقیر شده و این فقر به این دلیل است که خزانه زبان را در عرصه نوشتار بسیار محدود کردهایم. با وارد کردن واژههای محلی هم به زبان فارسی مخالف نیستم؛ چون این کار اگر در حد اغراقآمیز نباشد، به غنای زبان میافزاید. ما نباید اجازه بدهیم تفاوت سبک در زبان از بین برود. زبان را نباید نوکروار به کار برد. نباید خودمان را به طیف خاصی از لغتها محدود کنیم. هر چه در فارسی است، بومی این زبان است.
ما به فارسی حرف میزنیم و میتوانیم همه لغتهای فارسی معیار و واژههای محلی را، با حفظ حدود، در نوشتارمان وارد کنیم.» با هم برشی از این اثر را میخوانیم؛ «بعضی اشخاص از بودن لذت میبرند. مثلا والت ویتمن میگوید: «کافی است باشم. کافی است نفس بکشم. شادمانی. شادمانی. همین شادمانی است.» بعضیها هم میروند دنبال شدن. اهلِ بودن وضعشان خوب است. همیشه شانس میآورند. اما اهلِ شدن شانس ندارند. همیشه باید با دلشوره زندگی کنند. همیشه باید در مورد کارهای خودشان به اهل بودن توضیح بدهند. دلیل و برهان بیاورند… من اگر وجدان داشتم، باید اعتراف میکردم که تا مغز استخوانم اهل شدنام و از این لحاظ هیچ تنابندهای به گردم نمیرسید».
محبوبه وزیری
یکی از محققان می گوید : دنیا با کووید 19 دیوانه و وارونه شده است. اگر در ابتدای سال 2020 به انسان ها گفته می شد که در این سال احتمالا شغلتان را از دست می دهید ، همیشه دلهره و اضطراب در مورد جان عزیزانتان خواهید داشت و باید از دوستان و آشنایان دوری کنید . مطمئنا دچار از خودبیگانگی می شدند .